بریده‌ای از کتاب گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 89

موقعی که دیزی داشت حرف می‌زد، آن افسر جوری به دیزی نگاه می‌کرد که هر دختری دلش می‌خواهد، یک وقت کسی اینجوری نگاهش کند، و چون به نظرم رمانتیک آمد این واقعه برای همیشه به یادم ماند.

موقعی که دیزی داشت حرف می‌زد، آن افسر جوری به دیزی نگاه می‌کرد که هر دختری دلش می‌خواهد، یک وقت کسی اینجوری نگاهش کند، و چون به نظرم رمانتیک آمد این واقعه برای همیشه به یادم ماند.

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.