بریدهای از کتاب عامهپسند اثر چارلز بوکوفسکی
1404/6/17
صفحۀ 122
رفتم و پشت یک میز نشستم. سروکله خدمتکار پیدا شد. دامن کوتاه پوشیده بود و کفش پاشنهبلند. بلوز نازک و سینهبند اسفنجی. همهچیز برایش خیلی کوچک بود. لباسش، دنیا، ذهنش.
رفتم و پشت یک میز نشستم. سروکله خدمتکار پیدا شد. دامن کوتاه پوشیده بود و کفش پاشنهبلند. بلوز نازک و سینهبند اسفنجی. همهچیز برایش خیلی کوچک بود. لباسش، دنیا، ذهنش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.