بریدۀ کتاب

حورا

1403/6/15

زمستان
بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

او بر آن تپه دور / پای آن کوه کمر بسته ز ابر،/ بوته وحشی تنهایی بود. / کز شبستان غم آلود زمین ، / در غروبی خونین، / به جهان چشم گشود. / نه به او رهگذری کرد سلام، / نه نسیمی به سویش برد پیام، / نه بر او ابری یک قطره فشاند، / نر بر او مرغی یک نغمه سرود .

او بر آن تپه دور / پای آن کوه کمر بسته ز ابر،/ بوته وحشی تنهایی بود. / کز شبستان غم آلود زمین ، / در غروبی خونین، / به جهان چشم گشود. / نه به او رهگذری کرد سلام، / نه نسیمی به سویش برد پیام، / نه بر او ابری یک قطره فشاند، / نر بر او مرغی یک نغمه سرود .

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.