بریده‌ای از کتاب جوان خام اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 93

توی بستر کوچکم دراز می‌کشیدم و خواب می‌دیدم و اشک می‌ریختم - نمی‌توانم بگویم برای چه. آیا علتش این بود که رهایم کرده بودند؟ علتش این بود که رنجم داده بودند؟ اما من فقط کمی رنج برده بودم، فقط مدت دو سال در مدرسه توشار، همان مدرسه‌ای که او قبل از آن که برای همیشه ترکم کند مرا به آن سپرد. بعد دیگر هیچ‌کس رنجم نداد؛ برعکس؛ به همکلاسی هایم با نظر تحقیر می‌نگریستم.

توی بستر کوچکم دراز می‌کشیدم و خواب می‌دیدم و اشک می‌ریختم - نمی‌توانم بگویم برای چه. آیا علتش این بود که رهایم کرده بودند؟ علتش این بود که رنجم داده بودند؟ اما من فقط کمی رنج برده بودم، فقط مدت دو سال در مدرسه توشار، همان مدرسه‌ای که او قبل از آن که برای همیشه ترکم کند مرا به آن سپرد. بعد دیگر هیچ‌کس رنجم نداد؛ برعکس؛ به همکلاسی هایم با نظر تحقیر می‌نگریستم.

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.