بریده‌ای از کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 568

- احمقها، شما هنوز نمی‌دانید، نمی‌دانید که او چه قلبی دارد، چگونه دختری است! دزدی کند؟ او! آخرین پیراهن خود را از تن بیرون خواهد کرد، آن را خواهد فروخت، برهنه براه خواهد افتاد و همه را اگر محتاج باشید، به شما خواهد داد. اینچنین آدمی است! جواز را هم برای این گرفت که بچه های من از گرسنگی داشتند می‌مردند، خودش را به خاطر ما فروخت... ای مرحوم، مرحوم! ای بیچاره مرحوم، می‌بینی؟ می‌بینی؟ این هم مجلس یاد بود! چرا از او پشتیبانی نمی‌کنید؟ شما هم باور کردید؟ هیچ‌کدام ارزش انگشت کوچک او را ندارید. هیچ‌کدام، هیچ‌کدام! خدایا، آخر دفاع کنید!

- احمقها، شما هنوز نمی‌دانید، نمی‌دانید که او چه قلبی دارد، چگونه دختری است! دزدی کند؟ او! آخرین پیراهن خود را از تن بیرون خواهد کرد، آن را خواهد فروخت، برهنه براه خواهد افتاد و همه را اگر محتاج باشید، به شما خواهد داد. اینچنین آدمی است! جواز را هم برای این گرفت که بچه های من از گرسنگی داشتند می‌مردند، خودش را به خاطر ما فروخت... ای مرحوم، مرحوم! ای بیچاره مرحوم، می‌بینی؟ می‌بینی؟ این هم مجلس یاد بود! چرا از او پشتیبانی نمی‌کنید؟ شما هم باور کردید؟ هیچ‌کدام ارزش انگشت کوچک او را ندارید. هیچ‌کدام، هیچ‌کدام! خدایا، آخر دفاع کنید!

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.