بریده‌ای از کتاب سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد: در میانه ی میدان اثر نادر ابراهیمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

برای ظالم زورمند، سخت است به سوی مرگ رفتن؛ بسیار سخت. ما دیده ییم که مثل سگ، هفت جانشان زنجیر شده به دنیاست. هر قدر عارف آسان می میرد، ستمگر، دشوار. عارف به دیدار می رود، نمی رود، که پرواز می کند، اما شقی، شورِ دیدنِ چه کسی را در سر داشته باشد؟

برای ظالم زورمند، سخت است به سوی مرگ رفتن؛ بسیار سخت. ما دیده ییم که مثل سگ، هفت جانشان زنجیر شده به دنیاست. هر قدر عارف آسان می میرد، ستمگر، دشوار. عارف به دیدار می رود، نمی رود، که پرواز می کند، اما شقی، شورِ دیدنِ چه کسی را در سر داشته باشد؟

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.