بریده‌ای از کتاب جنگل نروژی اثر هاروکی موراکامی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 40

چیزی که او احتیاج داشت، بازوی من نبود؛ او بازوی کسی دیگری را می‌خواست. گرمای من چیزی نبود که او نیاز داشت؛ او گرمای کسی دیگر را می‌خواست. تقریبا از اینکه من، من بودم، احساس گناه می‌کردم‌.

چیزی که او احتیاج داشت، بازوی من نبود؛ او بازوی کسی دیگری را می‌خواست. گرمای من چیزی نبود که او نیاز داشت؛ او گرمای کسی دیگر را می‌خواست. تقریبا از اینکه من، من بودم، احساس گناه می‌کردم‌.

2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.