بریده‌ای از کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ

ایمان

ایمان

1402/3/24

بریدۀ کتاب

صفحۀ 269

نورا به این سوال گوش کرد. به حباب های لیوان آب معدنی اش نگاه میکرد. بلاخره گفت:« فکر میکنم خیلی آسونه که تصور کنیم که راه های ساده تری وجود داشتن. ولی شاید واقعا هیچ راه ساده ای وجود نداره. مسیرها فقط فرق دارن، همین. ... کی میدونه؟ هر ثانیه از هر روز وارد یه جهان تازه میشیم. خیلی وقت میذاریم که آرزو کنیم کاش زندگیمون فرق داشت. خودمون رو با آدم های دیگه یا نسخه های دیگه از خودمون مقایسه میکنیم، درحالی که به هر حال تمام زندگی ها درجات مختلفی از خوب و بد رو قاطی دارن. ...زندگی الگو نداره، ریتم داره. خیلی ساده است که وقتی فقط توی یه زندگی گیر افتادیم، فکر کنیم وقت هایی که غمگینیم یا بحرانی به وجود اومده یا شکست خوردیم و ترسیدیم یا هر چیز دیگه ای، نتیجه ویژه اون زندگی خاص بوده. ولی این چیزها محصولات جانبی زندگی هستن، نه زنده بودن. منظورم اینه که اگه درک میکردیم هیچ سبکی از زندگی، ما رو در برابر اندوه ایمن نمیکنه، گذران ساده تری می داشتیم. اندوه، در نهایت با تار و پود خوشحالی بافته شده. نمیشه یکی رو بدون اون یکی داشته باشی. بله میدونم درجه بندی داره، یکی خیلی غم داره، یکی خیلی شاده، ولی هیچ زندگی ای نیست که توش بتونین تا همیشه توی یه حالت خوشبختی ناب باقی بمونین. و اگه تصور کنین چنین زندگی ای وجود داره، فقط باعث میشه زندگی ای که الان توش هستین پر از ناشادی(اذیت) بشه.»

نورا به این سوال گوش کرد. به حباب های لیوان آب معدنی اش نگاه میکرد. بلاخره گفت:« فکر میکنم خیلی آسونه که تصور کنیم که راه های ساده تری وجود داشتن. ولی شاید واقعا هیچ راه ساده ای وجود نداره. مسیرها فقط فرق دارن، همین. ... کی میدونه؟ هر ثانیه از هر روز وارد یه جهان تازه میشیم. خیلی وقت میذاریم که آرزو کنیم کاش زندگیمون فرق داشت. خودمون رو با آدم های دیگه یا نسخه های دیگه از خودمون مقایسه میکنیم، درحالی که به هر حال تمام زندگی ها درجات مختلفی از خوب و بد رو قاطی دارن. ...زندگی الگو نداره، ریتم داره. خیلی ساده است که وقتی فقط توی یه زندگی گیر افتادیم، فکر کنیم وقت هایی که غمگینیم یا بحرانی به وجود اومده یا شکست خوردیم و ترسیدیم یا هر چیز دیگه ای، نتیجه ویژه اون زندگی خاص بوده. ولی این چیزها محصولات جانبی زندگی هستن، نه زنده بودن. منظورم اینه که اگه درک میکردیم هیچ سبکی از زندگی، ما رو در برابر اندوه ایمن نمیکنه، گذران ساده تری می داشتیم. اندوه، در نهایت با تار و پود خوشحالی بافته شده. نمیشه یکی رو بدون اون یکی داشته باشی. بله میدونم درجه بندی داره، یکی خیلی غم داره، یکی خیلی شاده، ولی هیچ زندگی ای نیست که توش بتونین تا همیشه توی یه حالت خوشبختی ناب باقی بمونین. و اگه تصور کنین چنین زندگی ای وجود داره، فقط باعث میشه زندگی ای که الان توش هستین پر از ناشادی(اذیت) بشه.»

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.