بریدۀ کتاب
1403/6/13
صفحۀ 78
بوی بهشتی شکلات همهجا را پر کرده بود و ترکیب دو رنگ گرم و شگفتانگیز نارنجی و سرخ بر دیوارها زبانه میکشید. آن زن چنان میغرید که باعث افتخار هر اژدهایی بود و من هم عاقبت یک شکلاتخانه پیدا کرده بودم که همهجوره شکلاتی بود. به او گفتم: «من شاگرد جدید شمام.» بالاخره فهمیدم به چه چیزی خیره شده بودم: به خانهی جدیدم.
بوی بهشتی شکلات همهجا را پر کرده بود و ترکیب دو رنگ گرم و شگفتانگیز نارنجی و سرخ بر دیوارها زبانه میکشید. آن زن چنان میغرید که باعث افتخار هر اژدهایی بود و من هم عاقبت یک شکلاتخانه پیدا کرده بودم که همهجوره شکلاتی بود. به او گفتم: «من شاگرد جدید شمام.» بالاخره فهمیدم به چه چیزی خیره شده بودم: به خانهی جدیدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.