بریدهای از کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی
1403/4/15
صفحۀ 163
هر آن منتظرش بودم ، در خیابانهایی که در آن رفت و آمد نداشت ، در ساعاتی که صریحا می دانستم مشغول کار است ، در خانه هایی که اصلا صاحبان آن ها را نمی شناخت ، همیشه منتظرش بودم و معجزه ها پهلوی خود تصور می کردم تا به این نتیجه منتهی شود که من به دیدار او نائل می گردم
هر آن منتظرش بودم ، در خیابانهایی که در آن رفت و آمد نداشت ، در ساعاتی که صریحا می دانستم مشغول کار است ، در خانه هایی که اصلا صاحبان آن ها را نمی شناخت ، همیشه منتظرش بودم و معجزه ها پهلوی خود تصور می کردم تا به این نتیجه منتهی شود که من به دیدار او نائل می گردم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.