بریدۀ کتاب

آب ها و رؤیاها (جستاری در باب تخیل ماده)
2

0

(0/1000)

نظرات

ای دوستان بیایید در ابتدای صبح روشن،غنا را از امتداد کلام آبشار دریابید که آن آرزوی ازلی کجاست؟ کمی فکر در این جمله....آن آرزو در خلال ساعات محشور شدن ما در درونمان بصورت چیزهایی ناگفتنی تولد یافت.پس طبعا آبشار کلام ما را به اسرار آن آگاه میکند و برخلاف کلام برافروخته از روی عذاب و ذکر دوزخ شما را به غبطه ای در درون آگاه میکند که  انگیزنده نشاطی در قصیده پایانی است. و تکرار خواهد کرد در هر لحظه سخنی فریبا را که بر حاشیه سنگ قبری همان ها حک میشوند.
۲۳شامگاه..شهر دیجون.آگوست۱۹۴۱

0