بریدهای از کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی اثر علی اکبری مزدآبادی
1404/1/10
صفحۀ 1
[عباس بابایی]گفت: سر منو ببین، ماچ کن! گفتم: چرا؟ گفت: ماچ کن! سرشو ماچ کردم، گفت: دست امام خورده. امام دست زده! اینجا! من هنوز وضو نگرفتم، مسح نکشیدم. گفتم بیام تو ماچ کنی!
[عباس بابایی]گفت: سر منو ببین، ماچ کن! گفتم: چرا؟ گفت: ماچ کن! سرشو ماچ کردم، گفت: دست امام خورده. امام دست زده! اینجا! من هنوز وضو نگرفتم، مسح نکشیدم. گفتم بیام تو ماچ کنی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.