بریدهای از کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی
1404/4/4
صفحۀ 7
این توفان مثل هزاران تیغ تیز گوشت را می برد. آدم ها آنجا دچار خون ریزی می شوند، خون گرم و سرخ. آن خون را روی دستانت می بینی، خون خودت و خون دیگران. و وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت، مطمئن نیستی که طوفان واقعا تمام شده باشد. اما یک چیز مسلم است. وقتی از توفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت. معنی این توفان همین است...
این توفان مثل هزاران تیغ تیز گوشت را می برد. آدم ها آنجا دچار خون ریزی می شوند، خون گرم و سرخ. آن خون را روی دستانت می بینی، خون خودت و خون دیگران. و وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت، مطمئن نیستی که طوفان واقعا تمام شده باشد. اما یک چیز مسلم است. وقتی از توفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت. معنی این توفان همین است...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.