بریدهای از کتاب خسی در میقات: سفرنامه اثر جلال آل احمد
1403/10/15
صفحۀ 86
هرچه دقیقتر که توانستم در خود نگریستم تا سپیده دمید و دیدم که تنها «خسی» است و به «میقات» آمده است و نه «کسی» و به «میعاد»ی و دیدم که وقت ابدیت است؛ یعنی اقیانوس زمان و «میقات» در هر لحظهای و هرجا تنها با خویش. چرا که «میعاد» جای دیدار توست با دیگری؛ اما «میقات» زمان همان دیدار است و تنها با «خویشتن» و دانستم که آن زندیق دیگر میهنهای یا بسطامی چه خوش گفت وقتی به آن زائر خانهٔ خدا در دروازهٔ نیشابور گفت که کیسههای پول را بگذار و به دور من طواف کن و برگرد و دیدم که سفر وسیلهٔ دیگری است برای خود را شناختن. اینکه «خود» را در آزمایشگاه اقلیمهای مختلف ابزار واقعهها و برخوردها و آدمها سنجیدن و حدودش را به دست آوردن که چه تنگ است و چه حقیر است و چه پوچ و هیچ.
هرچه دقیقتر که توانستم در خود نگریستم تا سپیده دمید و دیدم که تنها «خسی» است و به «میقات» آمده است و نه «کسی» و به «میعاد»ی و دیدم که وقت ابدیت است؛ یعنی اقیانوس زمان و «میقات» در هر لحظهای و هرجا تنها با خویش. چرا که «میعاد» جای دیدار توست با دیگری؛ اما «میقات» زمان همان دیدار است و تنها با «خویشتن» و دانستم که آن زندیق دیگر میهنهای یا بسطامی چه خوش گفت وقتی به آن زائر خانهٔ خدا در دروازهٔ نیشابور گفت که کیسههای پول را بگذار و به دور من طواف کن و برگرد و دیدم که سفر وسیلهٔ دیگری است برای خود را شناختن. اینکه «خود» را در آزمایشگاه اقلیمهای مختلف ابزار واقعهها و برخوردها و آدمها سنجیدن و حدودش را به دست آوردن که چه تنگ است و چه حقیر است و چه پوچ و هیچ.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.