بریده‌ای از کتاب ارتداد اثر یامین پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 147

آن گاه آرام می‌گوید: یونسِ عزیزِ پرشورِ دلشکسته، باید همواره از باورهایمان غبارزدایی کنیم تا زانوهایمان سست نشود. گاهی خطاهای ریز، باورسوز می‌شود، آرام آرام و به تدریج لرزش‌های کوچک در طول زمان به ارتعاشی عظیم مبدل می‌شود که صخره‌های مغرور مستحکم را می‌لرزاند و می‌شکافد. به چشم‌هایش خیره می‌مانم. در عمق پنهان آن‌ها چیزی می‌بینم که آشناست. سید علی آرام نجوا می‌کند: از آنچه به تدریج رخ می‌دهد، بترس؛ فاصله‌‌های تدریجی، لرزش‌های تدریجی، سستی‌های تدریجی، "شدن" های تدریجی؛ این تدریجی‌ها صدای پای ارتداد است و بریدن از حق!

آن گاه آرام می‌گوید: یونسِ عزیزِ پرشورِ دلشکسته، باید همواره از باورهایمان غبارزدایی کنیم تا زانوهایمان سست نشود. گاهی خطاهای ریز، باورسوز می‌شود، آرام آرام و به تدریج لرزش‌های کوچک در طول زمان به ارتعاشی عظیم مبدل می‌شود که صخره‌های مغرور مستحکم را می‌لرزاند و می‌شکافد. به چشم‌هایش خیره می‌مانم. در عمق پنهان آن‌ها چیزی می‌بینم که آشناست. سید علی آرام نجوا می‌کند: از آنچه به تدریج رخ می‌دهد، بترس؛ فاصله‌‌های تدریجی، لرزش‌های تدریجی، سستی‌های تدریجی، "شدن" های تدریجی؛ این تدریجی‌ها صدای پای ارتداد است و بریدن از حق!

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.