بریده‌ای از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود اثر فردریک بکمن

هلیا

هلیا

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

عزیزکِ کله‌شق، می‌دونم که تو هرگز به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشتی، ولی از تهِ تهِ تهِ دلم امیدوارم که اشتباه کرده باشی.

عزیزکِ کله‌شق، می‌دونم که تو هرگز به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشتی، ولی از تهِ تهِ تهِ دلم امیدوارم که اشتباه کرده باشی.

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.