بریده‌ای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

محیا

محیا

1403/5/21

بریدۀ کتاب

صفحۀ 177

تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت،غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش گرفته بود.چقدر انسان تنهاست.مثل پر کاه در هوای طوفانی.

تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت،غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش گرفته بود.چقدر انسان تنهاست.مثل پر کاه در هوای طوفانی.

6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.