بریدهای از کتاب اکبر کاراته و قلیه پیتو اثر محسن صالحیحاجیآبادی
1402/11/19
صفحۀ 25
شجاعی گفت: بابا قلیه پیتو نه! جغوری بغور! بهبه من که دارم از گرسنگی میمیرم! و بعد دستی کشید به شکمش و ادامه داد: چه ناهاری بخوریم امروز!
شجاعی گفت: بابا قلیه پیتو نه! جغوری بغور! بهبه من که دارم از گرسنگی میمیرم! و بعد دستی کشید به شکمش و ادامه داد: چه ناهاری بخوریم امروز!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.