بریدهای از کتاب بابا گوریو اثر اونوره دو بالزاک
1404/4/11
صفحۀ 10
((این درام نه قصه است و نه رُمان. آل ایز ترو. سراپا حقیقت است، چنان واقعی است که هر کسی می تواند عناصر آن را نزد خودش، شاید درون قلبش، باز بشناسد.)) برخی جملات زیر ممکن هست بخش هایی از رمان را افشا کند. ⚠️ توضیح: 💠All is true. این عبارت از نمایشنامهٔ «هنری هشتم» شکسپیر است. بالزاک در چاپ اول باباگوریو این عبارت را «سرنوشتهٔ» کتاب کرده بود و بعداً به نقل آن در جای کنونی اش در صفحهٔ اول بسنده کرد. شکسپیر یکی از «مرجع» های بنیادی بالزاک بود اما این نقلِ قولِ مستقیماً انگلیسی دلایل دیگری هم دارد. آوردن کلمات یا عبارات انگلیسی در متن ظاهراً در دهه های اول قرن 19 نزد نویسندگان فرانسوی مُد بوده که شاید ریشهٔ اصلی اش را بتوان در اقبال به نویسندگان و شاعران رمانتیک انگلیسی، همچون «والتر اسکات» و «بایرون» جست و جو کرد. در مورد خاص بالزاک شیفتگی او به «فنیمور کوپر»، نویسندهٔ آمریکایی، صاحب کتاب های «آخرین بازمانده ٔ موهیکان» و «دریاچهٔ اونتاریو» نیز مطرح است. 💠شباهت های رمان «بابا گوریو» و نمایشنامهٔ «هنری هشتم» شکسپیر: 1) در هر دو،حقیقت پنهانشده در پشت ظاهر وقایع برملا میشود—چه درباری و سیاسی (شکسپیر)، چه خانوادگی و اجتماعی (بالزاک). 2) سقوط شخصیتهایی که وفادار یا شریفاند در برابر کسانی که جاهطلب و فرصتطلباند.(شخصيت پردازی تراژیک) 3) استفاده از بستر اجتماعی پیچیده برای نشان دادن درامهای عمیق انسانی. 4) هر دو اثر به نوعی نقد ساختار قدرت و فریبهای آن هستند. 5) هر دو پایان، هشدارآمیز، غیراحساسی، و آینهای برای مخاطب هستند. 💠البته به نظر نمی رسد که بالزاک در حد اقتباس یا پیروی داستانی تحت تأثیر «هنری هشتم» شکسپیر باشد، بلکه در سطح مفهومی، ساختاری، و جهانبینی هنری تحت تأثیر هست. بالزاک شکسپیر را الگوی خود میدانست در اینکه چگونه میتوان از دل تاریخ یا جامعه، درامی خلق کرد که حقیقت روان انسان را آشکار کند. 💠بالزاک در همان ابتدایِ رمان تأکید می کند که این اثر نه رمان هست نه قصه بلکه درام هست. از نظر بالزاک درام یعنی سراپا حقیقت هست یعنی بالزاک می خواهد بگوید که این داستان صرفاً تخیلی، سرگرم کننده و... نیست بلکه حقیقت زندگی انسان مدرن در جامعهٔ لیبرال سرمایه داری مدرن هست. 💠جملهٔ «عناصر آن را نزد خودش... باز بشناسد» بیانگر این هست که خواننده ممکن است یعنی خواننده ممکن است ویژگیهای شخصیتها، احساسات آنها، تصمیمات، تناقضات، اشتباهات یا رنجهای شخصیتهای رمان «باباگوریو» را در خودش بیابد.واژهی«باز شناختن» بسیار مهم است. یعنی شاید تو قبلاً این احساسات را تجربه کردهای، اما حالا داری دوباره در قالبی تازه به آنها نگاه میکنی. 💠بالزاک می خواهد بگوید که آنچه در بابا گوریو میبینی فقط درباره جامعه نیست، بلکه درباره خودِ تو هم هست. شاید تو هم پدری هستی که فداکاری کردهای و نادیده گرفته شدهای. شاید تو هم فرزندی هستی که از محبت پدر سوءاستفاده کرده. شاید تو هم جوانی هستی که بین عشق و جاهطلبی گیر افتادهای. 💠بالزاک یک رئالیستِ جدی هست و قصدش از این جملات این هست که تأکید بر واقع گرایی اثر کند و سعی دارد از همان ابتدای اثر به مخاطب هشدار بدهد که این اثر واقع گرایانه هست. یعنی می خواهد بگوید این رمان عین آینه ای هست که زندگی در جوامع لیبرال سرمایه داری را نشان می دهد. 💠 «می تواند عناصر آن... بازشناسد.» عناصر در اینجا می تواند منظورش موارد زیر باشد: 1)عشق پدرانه و فداکاری افراطی 2)فرزندان ناسپاس 3)جاه طلبی اجتماعی و صعود طبقاتی 4)بی رحمی جامعهٔ لیبرال_بورژوایی 5)تنهایی، مرگ و بی کسی
((این درام نه قصه است و نه رُمان. آل ایز ترو. سراپا حقیقت است، چنان واقعی است که هر کسی می تواند عناصر آن را نزد خودش، شاید درون قلبش، باز بشناسد.)) برخی جملات زیر ممکن هست بخش هایی از رمان را افشا کند. ⚠️ توضیح: 💠All is true. این عبارت از نمایشنامهٔ «هنری هشتم» شکسپیر است. بالزاک در چاپ اول باباگوریو این عبارت را «سرنوشتهٔ» کتاب کرده بود و بعداً به نقل آن در جای کنونی اش در صفحهٔ اول بسنده کرد. شکسپیر یکی از «مرجع» های بنیادی بالزاک بود اما این نقلِ قولِ مستقیماً انگلیسی دلایل دیگری هم دارد. آوردن کلمات یا عبارات انگلیسی در متن ظاهراً در دهه های اول قرن 19 نزد نویسندگان فرانسوی مُد بوده که شاید ریشهٔ اصلی اش را بتوان در اقبال به نویسندگان و شاعران رمانتیک انگلیسی، همچون «والتر اسکات» و «بایرون» جست و جو کرد. در مورد خاص بالزاک شیفتگی او به «فنیمور کوپر»، نویسندهٔ آمریکایی، صاحب کتاب های «آخرین بازمانده ٔ موهیکان» و «دریاچهٔ اونتاریو» نیز مطرح است. 💠شباهت های رمان «بابا گوریو» و نمایشنامهٔ «هنری هشتم» شکسپیر: 1) در هر دو،حقیقت پنهانشده در پشت ظاهر وقایع برملا میشود—چه درباری و سیاسی (شکسپیر)، چه خانوادگی و اجتماعی (بالزاک). 2) سقوط شخصیتهایی که وفادار یا شریفاند در برابر کسانی که جاهطلب و فرصتطلباند.(شخصيت پردازی تراژیک) 3) استفاده از بستر اجتماعی پیچیده برای نشان دادن درامهای عمیق انسانی. 4) هر دو اثر به نوعی نقد ساختار قدرت و فریبهای آن هستند. 5) هر دو پایان، هشدارآمیز، غیراحساسی، و آینهای برای مخاطب هستند. 💠البته به نظر نمی رسد که بالزاک در حد اقتباس یا پیروی داستانی تحت تأثیر «هنری هشتم» شکسپیر باشد، بلکه در سطح مفهومی، ساختاری، و جهانبینی هنری تحت تأثیر هست. بالزاک شکسپیر را الگوی خود میدانست در اینکه چگونه میتوان از دل تاریخ یا جامعه، درامی خلق کرد که حقیقت روان انسان را آشکار کند. 💠بالزاک در همان ابتدایِ رمان تأکید می کند که این اثر نه رمان هست نه قصه بلکه درام هست. از نظر بالزاک درام یعنی سراپا حقیقت هست یعنی بالزاک می خواهد بگوید که این داستان صرفاً تخیلی، سرگرم کننده و... نیست بلکه حقیقت زندگی انسان مدرن در جامعهٔ لیبرال سرمایه داری مدرن هست. 💠جملهٔ «عناصر آن را نزد خودش... باز بشناسد» بیانگر این هست که خواننده ممکن است یعنی خواننده ممکن است ویژگیهای شخصیتها، احساسات آنها، تصمیمات، تناقضات، اشتباهات یا رنجهای شخصیتهای رمان «باباگوریو» را در خودش بیابد.واژهی«باز شناختن» بسیار مهم است. یعنی شاید تو قبلاً این احساسات را تجربه کردهای، اما حالا داری دوباره در قالبی تازه به آنها نگاه میکنی. 💠بالزاک می خواهد بگوید که آنچه در بابا گوریو میبینی فقط درباره جامعه نیست، بلکه درباره خودِ تو هم هست. شاید تو هم پدری هستی که فداکاری کردهای و نادیده گرفته شدهای. شاید تو هم فرزندی هستی که از محبت پدر سوءاستفاده کرده. شاید تو هم جوانی هستی که بین عشق و جاهطلبی گیر افتادهای. 💠بالزاک یک رئالیستِ جدی هست و قصدش از این جملات این هست که تأکید بر واقع گرایی اثر کند و سعی دارد از همان ابتدای اثر به مخاطب هشدار بدهد که این اثر واقع گرایانه هست. یعنی می خواهد بگوید این رمان عین آینه ای هست که زندگی در جوامع لیبرال سرمایه داری را نشان می دهد. 💠 «می تواند عناصر آن... بازشناسد.» عناصر در اینجا می تواند منظورش موارد زیر باشد: 1)عشق پدرانه و فداکاری افراطی 2)فرزندان ناسپاس 3)جاه طلبی اجتماعی و صعود طبقاتی 4)بی رحمی جامعهٔ لیبرال_بورژوایی 5)تنهایی، مرگ و بی کسی
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.