بریده‌ای از کتاب طاووس مستور اثر محبوبه زارع

سمیه جمشیدی

سمیه جمشیدی

1403/2/5 - 00:42

بریدۀ کتاب

صفحۀ 19

‏صدای خلیفه،چند رگه بود. یک رگه اش وصل می شد به[لا حکم الا الله] رگه دیگرش اتصال داشت به[ان الرجل لیجهر]. آن وسط ها وقتی صدا روی تارهای صوتی اش گیر می کرد،زمزمه ای از دور دست ترین نقطه دنیا می پیچید در گوشم: [هَل مِن ناصر یَنصُرُنی].

‏صدای خلیفه،چند رگه بود. یک رگه اش وصل می شد به[لا حکم الا الله] رگه دیگرش اتصال داشت به[ان الرجل لیجهر]. آن وسط ها وقتی صدا روی تارهای صوتی اش گیر می کرد،زمزمه ای از دور دست ترین نقطه دنیا می پیچید در گوشم: [هَل مِن ناصر یَنصُرُنی].

7

7

(0/1000)

نظرات

سیدحسین موسوی

سیدحسین موسوی

1403/2/11 - 21:49

درد....
فقط همین یک کلمه

1