بریده‌ای از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم اثر نادر ابراهیمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

ما، در«خفاخانه»های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه‌داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه‌داشتیم. و روزی دانستیم-و تو نیز خواهی‌دانست- که زمانْ جاودان بودن همه‌چیز را نفی می‌کند. پوسیدگی بر هرآنچه پنهان شده‌است دست می‌یابد و افسوس به جای می‌ماند.

ما، در«خفاخانه»های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه‌داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه‌داشتیم. و روزی دانستیم-و تو نیز خواهی‌دانست- که زمانْ جاودان بودن همه‌چیز را نفی می‌کند. پوسیدگی بر هرآنچه پنهان شده‌است دست می‌یابد و افسوس به جای می‌ماند.

27

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.