بریدۀ کتاب

امید ابد

2 روز پیش

پیکار با سرنوشت
بریدۀ کتاب

صفحۀ 275

هنگامی که آدم هر روز در غوغایی جنگ غرق است ، و تا گلو در این دیگ جوشان فرو رفته ،دیگر قدرت درک و دیدن زندگی برای او باقی نمی ماند، ناچار می بایست ولو به مقدار یک قدم به عقب برگردد و فاصله بگیرد ، و آن وقت مثل ناظری بر ساحل ایستاده که تمامی شط را می بیند و باخود می گوید : آیا به راستی در این آب پرشور پهناور در این امواج کف آلود بود که تا لحظه یی پیش غوطه ور بودم

هنگامی که آدم هر روز در غوغایی جنگ غرق است ، و تا گلو در این دیگ جوشان فرو رفته ،دیگر قدرت درک و دیدن زندگی برای او باقی نمی ماند، ناچار می بایست ولو به مقدار یک قدم به عقب برگردد و فاصله بگیرد ، و آن وقت مثل ناظری بر ساحل ایستاده که تمامی شط را می بیند و باخود می گوید : آیا به راستی در این آب پرشور پهناور در این امواج کف آلود بود که تا لحظه یی پیش غوطه ور بودم

64

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.