بریدهای از کتاب داستان جاوید اثر اسماعیل فصیح
4 روز پیش
صفحۀ 105
به او گفته بودند که زندگى، ایمان و فکر است. به او گفته بودند زندگی نوری اهورایی و ساده است. به او گفته بودند که نیکى در طبیعتپرستی است، و هستی پس از مرگ به روان آدمى، زیبایى و جاودانگى مىبخشد. اما حالا مىدید که زندگى، فکر و خُلق ملکآراهاى این دنیاست. زندگى خشونتهاى ناگهانى و بىاندازه، خوشىها و ولخرجىهاى بىحساب بود. زندگى چوب چماق آلبالو بود. زندگى خفهخون بگیر و اون گوشه بتمرگ بود. زندگى دروغها و چاپلوسىهاى آدمهاى کوچولو بود. زندگى صدقهسرىهاى یک بیوهزن محروم و تنها بود. زندگى صداى موچموچ حقه و بوى تریاک بود.
به او گفته بودند که زندگى، ایمان و فکر است. به او گفته بودند زندگی نوری اهورایی و ساده است. به او گفته بودند که نیکى در طبیعتپرستی است، و هستی پس از مرگ به روان آدمى، زیبایى و جاودانگى مىبخشد. اما حالا مىدید که زندگى، فکر و خُلق ملکآراهاى این دنیاست. زندگى خشونتهاى ناگهانى و بىاندازه، خوشىها و ولخرجىهاى بىحساب بود. زندگى چوب چماق آلبالو بود. زندگى خفهخون بگیر و اون گوشه بتمرگ بود. زندگى دروغها و چاپلوسىهاى آدمهاى کوچولو بود. زندگى صدقهسرىهاى یک بیوهزن محروم و تنها بود. زندگى صداى موچموچ حقه و بوى تریاک بود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.