بریدۀ کتاب
1403/2/11
3.9
79
صفحۀ 22
گفت: «راستی، سرم بره هیئتم ترک نمیشه!» ته دلم ذوق کردم. نمیدانم او هم از چهرهام فهمید یا نه، چون دنبال اینطور آدمی میگشتم. حس میکردم حرف دیگری هم دارد، انگار مزه مزه میکرد. گفت: «دنبال پایه میگشتم، باید پایهم باشید نه ترمز! زن اگه حسینی باشه، شوهرش زهیر میشه!» بعد هم نقل قولی از شهید سید مجتبی علمدار به میان آورد: «هر کس رو که دوست داری، باید براش آرزوی شهادت کنی!»
گفت: «راستی، سرم بره هیئتم ترک نمیشه!» ته دلم ذوق کردم. نمیدانم او هم از چهرهام فهمید یا نه، چون دنبال اینطور آدمی میگشتم. حس میکردم حرف دیگری هم دارد، انگار مزه مزه میکرد. گفت: «دنبال پایه میگشتم، باید پایهم باشید نه ترمز! زن اگه حسینی باشه، شوهرش زهیر میشه!» بعد هم نقل قولی از شهید سید مجتبی علمدار به میان آورد: «هر کس رو که دوست داری، باید براش آرزوی شهادت کنی!»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.