بریده‌ای از کتاب بی بی شهرزاد اثر شیوا ارسطویی

zahrakhalaji

zahrakhalaji

1404/3/17

بریدۀ کتاب

صفحۀ 49

در فال هایی که افسانه می گرفت ، آینده ی طرف با یک جمع بندی ساده پیش بینی می شد . زن ها پول آینده شان را ، که همچین گران هم نبود،می شمردند و می دادند دست افسانه .در فال هایی که می گرفت هیچ آینده ای نبود که در مشت مردی قایم نشده باشد .فکر میکردم کاش زن پولداری پیدا می شد و آینده اش را از یک مشت مردانه می خرید و آزاد می کرد. افسانه فقط پول می گرفت تا نشانی های مردهای آینده به دست را بگوید . زن ها خودِ آیند را باید از ان مشت ها کش می رفتند که معمولا به فکرشان نمی رسید چه طوری این کار را بکنند . انها میخواستتد نزدیک آینده های پنهان شده شان زندگی کنند وخود آینده را نه دیده بودند و نه می شناختند و نه وسوسه اش را داشتند . آینده در خانه ی افسانه فقط یک معنی داشت :" مَرد"

در فال هایی که افسانه می گرفت ، آینده ی طرف با یک جمع بندی ساده پیش بینی می شد . زن ها پول آینده شان را ، که همچین گران هم نبود،می شمردند و می دادند دست افسانه .در فال هایی که می گرفت هیچ آینده ای نبود که در مشت مردی قایم نشده باشد .فکر میکردم کاش زن پولداری پیدا می شد و آینده اش را از یک مشت مردانه می خرید و آزاد می کرد. افسانه فقط پول می گرفت تا نشانی های مردهای آینده به دست را بگوید . زن ها خودِ آیند را باید از ان مشت ها کش می رفتند که معمولا به فکرشان نمی رسید چه طوری این کار را بکنند . انها میخواستتد نزدیک آینده های پنهان شده شان زندگی کنند وخود آینده را نه دیده بودند و نه می شناختند و نه وسوسه اش را داشتند . آینده در خانه ی افسانه فقط یک معنی داشت :" مَرد"

20

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.