بریده‌ای از کتاب ابَرشَهر اثر محمد رودگر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 185

برای من، کاری که احمد غزالی انجام داد اهمیت ویژه‌ای دارد. حتی اگر او نتوانسته باشد واقعیت تصوّف را به‌طور تاریخی و سلسله‌وار به امامان معصوم (ع) برساند، توانست این معنا را به‌روشنی اعلام کند که حقیقت شناخت، به آن سلسله متصل است. اگر هم اتصال طریقت معروفیه به امامان را نپذیریم، نمی‌توانیم باور خواجه احمد به اهمیت اتصال به امامت باطنی امامان معصوم (ع) را انکار کنیم. اصرار احمد غزالی بر پیوند باطنی با امامان معصوم، آن هم در دوره‌ای که سلاجقهٔ سنی‌مذهب حنفی، در سرکوب این‌گونه اعتقادات تردیدی نداشتند، به تعبیر علامه طباطبایی، خود «کاشف از یک اعتقاد» است. اعتقاد به اینکه باید غیر از پدران مادی، پدرانی معنوی و مینوی نیز وجود داشته باشند، یک مسئله است؛ اما مسئلهٔ دیگر، آن است که این پدران معنوی، باید باطن معنویت خود را از امامان معصوم گرفته باشند—و کار میدانیِ تحقق این معنا را خواجه احمد انجام داد. از نظر او، باید به هر شکل ممکن به زنجیرهٔ امامت متصل شد؛ خواه اویسی باشی، خواه معروفی، کمیلی، یا هر طریقت دیگری.

برای من، کاری که احمد غزالی انجام داد اهمیت ویژه‌ای دارد. حتی اگر او نتوانسته باشد واقعیت تصوّف را به‌طور تاریخی و سلسله‌وار به امامان معصوم (ع) برساند، توانست این معنا را به‌روشنی اعلام کند که حقیقت شناخت، به آن سلسله متصل است. اگر هم اتصال طریقت معروفیه به امامان را نپذیریم، نمی‌توانیم باور خواجه احمد به اهمیت اتصال به امامت باطنی امامان معصوم (ع) را انکار کنیم. اصرار احمد غزالی بر پیوند باطنی با امامان معصوم، آن هم در دوره‌ای که سلاجقهٔ سنی‌مذهب حنفی، در سرکوب این‌گونه اعتقادات تردیدی نداشتند، به تعبیر علامه طباطبایی، خود «کاشف از یک اعتقاد» است. اعتقاد به اینکه باید غیر از پدران مادی، پدرانی معنوی و مینوی نیز وجود داشته باشند، یک مسئله است؛ اما مسئلهٔ دیگر، آن است که این پدران معنوی، باید باطن معنویت خود را از امامان معصوم گرفته باشند—و کار میدانیِ تحقق این معنا را خواجه احمد انجام داد. از نظر او، باید به هر شکل ممکن به زنجیرهٔ امامت متصل شد؛ خواه اویسی باشی، خواه معروفی، کمیلی، یا هر طریقت دیگری.

6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.