بریدۀ کتاب
1403/3/12
3.7
27
صفحۀ 233
من و دلقک در پیاده روی متروک که از صبح هنوز خیس بود، به راه خود ادامه دادیم و بادکنک ها مدام سرک می کشیدند و به من پوزخند می زدند...
من و دلقک در پیاده روی متروک که از صبح هنوز خیس بود، به راه خود ادامه دادیم و بادکنک ها مدام سرک می کشیدند و به من پوزخند می زدند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.