بریدۀ کتاب

هرگز ترکم مکن
بریدۀ کتاب

صفحۀ 233

من و دلقک در پیاده روی متروک که از صبح هنوز خیس بود، به راه خود ادامه دادیم و بادکنک ها مدام سرک می کشیدند و به من پوزخند می زدند...

من و دلقک در پیاده روی متروک که از صبح هنوز خیس بود، به راه خود ادامه دادیم و بادکنک ها مدام سرک می کشیدند و به من پوزخند می زدند...

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.