بریدۀ کتاب
1403/8/12
4.2
8
صفحۀ 303
از معظم رهبری خواهش کردم اتاق طاها را ببینند. ایشان قبول کردند وارد اتاق شدند. نگاهی به دیوارهای اتاق که با گونی پوشانده شده بود و چفیهای که به صورت لوزی وسط دیوار زده بودم کردند. روی زاویه بالای چفیه تصویر رهبر بود و روی زوایای دیگر تصویر سه شهید را چسبانده بودم. دیوارها پر بودند از عکس شهدا. آقا روی عکس طاها و امیرعلی که لباس رزم بر تن داشتند تأملی کردند و احسنت گفتند. گفتم: «ما توی این اتاق آرامش زیادی داریم و دوست دارم بچههام با این روحیه بزرگ بشن. ولی بعضیها میگن این فضا مناسب بچهها نیست.» ایشان فرمودند: «حرف شما درسته.»
از معظم رهبری خواهش کردم اتاق طاها را ببینند. ایشان قبول کردند وارد اتاق شدند. نگاهی به دیوارهای اتاق که با گونی پوشانده شده بود و چفیهای که به صورت لوزی وسط دیوار زده بودم کردند. روی زاویه بالای چفیه تصویر رهبر بود و روی زوایای دیگر تصویر سه شهید را چسبانده بودم. دیوارها پر بودند از عکس شهدا. آقا روی عکس طاها و امیرعلی که لباس رزم بر تن داشتند تأملی کردند و احسنت گفتند. گفتم: «ما توی این اتاق آرامش زیادی داریم و دوست دارم بچههام با این روحیه بزرگ بشن. ولی بعضیها میگن این فضا مناسب بچهها نیست.» ایشان فرمودند: «حرف شما درسته.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.