بریدۀ کتاب

رویای بیداری
بریدۀ کتاب

صفحۀ 303

از معظم رهبری خواهش کردم اتاق طاها را ببینند. ایشان قبول کردند وارد اتاق شدند. نگاهی به دیوارهای اتاق که با گونی پوشانده شده بود و چفیه‌ای که به صورت لوزی وسط دیوار زده بودم کردند. روی زاویه بالای چفیه تصویر رهبر بود و روی زوایای دیگر تصویر سه شهید را چسبانده بودم. دیوارها پر بودند از عکس شهدا. آقا روی عکس طاها و امیرعلی که لباس رزم بر تن داشتند تأملی کردند و احسنت گفتند. گفتم: «ما توی این اتاق آرامش زیادی داریم و دوست دارم بچه‌هام با این روحیه بزرگ بشن. ولی بعضی‌ها میگن این فضا مناسب بچه‌ها نیست.» ایشان فرمودند: «حرف شما درسته.»

از معظم رهبری خواهش کردم اتاق طاها را ببینند. ایشان قبول کردند وارد اتاق شدند. نگاهی به دیوارهای اتاق که با گونی پوشانده شده بود و چفیه‌ای که به صورت لوزی وسط دیوار زده بودم کردند. روی زاویه بالای چفیه تصویر رهبر بود و روی زوایای دیگر تصویر سه شهید را چسبانده بودم. دیوارها پر بودند از عکس شهدا. آقا روی عکس طاها و امیرعلی که لباس رزم بر تن داشتند تأملی کردند و احسنت گفتند. گفتم: «ما توی این اتاق آرامش زیادی داریم و دوست دارم بچه‌هام با این روحیه بزرگ بشن. ولی بعضی‌ها میگن این فضا مناسب بچه‌ها نیست.» ایشان فرمودند: «حرف شما درسته.»

7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.