بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

Samira Words

Samira Words

1404/4/19

بریدۀ کتاب

صفحۀ 53

سال‌ها همچنان می‌گذرد و بعد از آن‌ها تنهایی غمبار است و عصای نااستوار پیری به دستت می‌دهد و بعد حسرت است و نومیدی. دنیای رویاهای رنگین رنگ می‌بازد، رویاهایت مثل گل‌های پژمرده گردن خم می‌کنند و مثل برگ‌های زرد از درخت خزان‌زده می‌ریزند. وای ناستنکا، تنهاماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچ" احمقانه و بی‌معنی، همه خواب بوده است.

سال‌ها همچنان می‌گذرد و بعد از آن‌ها تنهایی غمبار است و عصای نااستوار پیری به دستت می‌دهد و بعد حسرت است و نومیدی. دنیای رویاهای رنگین رنگ می‌بازد، رویاهایت مثل گل‌های پژمرده گردن خم می‌کنند و مثل برگ‌های زرد از درخت خزان‌زده می‌ریزند. وای ناستنکا، تنهاماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری، هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک "هیچ" احمقانه و بی‌معنی، همه خواب بوده است.

17

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.