بریدهای از کتاب من آدم کشته ام (داستان های کوتاه از نویسندگان روس) اثر لیودمیلا اولیتسکایا
1404/3/17
صفحۀ 42
در ماه اکتبر، زمانی که برگ ها دیگر زرد شدهاند، طراوتشان را از دست دادهاند و پژمرده اند، گاه سر و کلهی روزهایی چشم آبی نیز پیدا میشود؛ در چنین روزهایی میتوانی سرت را بالا بگیری تا زمین را نبینی و باورت بشود که هنوز شادی هست، هنوز تابستان است.
در ماه اکتبر، زمانی که برگ ها دیگر زرد شدهاند، طراوتشان را از دست دادهاند و پژمرده اند، گاه سر و کلهی روزهایی چشم آبی نیز پیدا میشود؛ در چنین روزهایی میتوانی سرت را بالا بگیری تا زمین را نبینی و باورت بشود که هنوز شادی هست، هنوز تابستان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.