بریده‌ای از کتاب ما تمامش می کنیم اثر کالین هوور

مایا

مایا

1403/9/23

بریدۀ کتاب

صفحۀ 134

«مامان اون می خواست به زور باهات بخوابه!» دوباره سرشو تکون داد و گفت:«این جوری نیس، لیلی. ما زن و شوهریم و بعضی وقتا ازدواج مثل... تو برای درک این چیزا خیلی بچه ایی» یه دقیقه ساکته ساکت شدم و بعد گفتم:«امیدوارم هیچوقت نفهمم.» این موقع بود که زد زیر گریه

«مامان اون می خواست به زور باهات بخوابه!» دوباره سرشو تکون داد و گفت:«این جوری نیس، لیلی. ما زن و شوهریم و بعضی وقتا ازدواج مثل... تو برای درک این چیزا خیلی بچه ایی» یه دقیقه ساکته ساکت شدم و بعد گفتم:«امیدوارم هیچوقت نفهمم.» این موقع بود که زد زیر گریه

11

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.