بریدهای از کتاب آدم خواران اثر ژان تولی
1404/3/8
صفحۀ 81
جمعیت همه شاد و شنگول بودند. سوختنِ آدم زمان زیادی میبرد. خورشید، در افق، خون گریه میکرد. منظرهی مخوفی بود. باد خاکسترِ آلن را به همه طرف میپراکند. قدری از این گرد سیاه به زیر پای مردمی رفت که دهنهای چربشان را با آستینهای چرکشان پاک میکردند. آنها سیر و خوشحال بودند.»
جمعیت همه شاد و شنگول بودند. سوختنِ آدم زمان زیادی میبرد. خورشید، در افق، خون گریه میکرد. منظرهی مخوفی بود. باد خاکسترِ آلن را به همه طرف میپراکند. قدری از این گرد سیاه به زیر پای مردمی رفت که دهنهای چربشان را با آستینهای چرکشان پاک میکردند. آنها سیر و خوشحال بودند.»
(0/1000)
حسین
1404/4/1
0