بریده‌ای از کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 50

دلسوزی؟ چرا دلتان برایم بسوزد؟ تو می‌گویی چرا دلسوزی کنند؟ بله! دلیلی ندارد که برایم دلسوزی کنند. پس به صلیب بکش، ای قاضی، به صلیب بکش و پس از آن دلسوزی کن. آن وقت من خود برای مصلوب شدن به پیشت می‌آیم. چون که من تشنه خوشی نیستم بلکه غم و اشک می‌جویم. تو خیال می‌کنی، ای فروشنده، که این نیم بطر تو موجب لذت من شد. غم و رنج در ته آن می‌جستم، غم و اشک! و چشیدم و آن را بدست آوردم. اما آن کسی دلش به حال من خواهد سوخت که برای همه دلش بسوزد، آن کسی که همه کس و همه چیز را فهمید. او یکی است و او هم داور است.

دلسوزی؟ چرا دلتان برایم بسوزد؟ تو می‌گویی چرا دلسوزی کنند؟ بله! دلیلی ندارد که برایم دلسوزی کنند. پس به صلیب بکش، ای قاضی، به صلیب بکش و پس از آن دلسوزی کن. آن وقت من خود برای مصلوب شدن به پیشت می‌آیم. چون که من تشنه خوشی نیستم بلکه غم و اشک می‌جویم. تو خیال می‌کنی، ای فروشنده، که این نیم بطر تو موجب لذت من شد. غم و رنج در ته آن می‌جستم، غم و اشک! و چشیدم و آن را بدست آوردم. اما آن کسی دلش به حال من خواهد سوخت که برای همه دلش بسوزد، آن کسی که همه کس و همه چیز را فهمید. او یکی است و او هم داور است.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.