بریده‌ای از کتاب داستان بریده بریده: داستانی پژوهشی از حادثه کربلا اثر علیرضا نظری خرم

زهرا

زهرا

1404/4/16

بریدۀ کتاب

صفحۀ 475

جابر نفس عمیقی کشید و گفت: عطیه! توی این دنیا با دوستان محمّد و آل‌محمّد دوستی کن و با دشمنانشون دشمنی. حتی اگه اون دشمن‌ها اهل نماز و روزه و شب‌زنده‌داری باشند. دوستان این خانواده اگه یه‌وقتی خدای‌نکرده یه پاشون بلغزه و به‌سمت گناه سُر بخورند پای دیگه‌شون به محبّت این خانواده، سر جاش محکم بند می‌شه و قرار می‌گیره. چراکه دوستداران علی و اولاد علی، اگه سنگ هم از آسمون بباره آسمون بیاره و دنیا کُن‌فیکون بشه، بازهم نهایتاً جاشون توی بهشته و دشمنانشون هم جاشون تَهِ جهنّمه!

جابر نفس عمیقی کشید و گفت: عطیه! توی این دنیا با دوستان محمّد و آل‌محمّد دوستی کن و با دشمنانشون دشمنی. حتی اگه اون دشمن‌ها اهل نماز و روزه و شب‌زنده‌داری باشند. دوستان این خانواده اگه یه‌وقتی خدای‌نکرده یه پاشون بلغزه و به‌سمت گناه سُر بخورند پای دیگه‌شون به محبّت این خانواده، سر جاش محکم بند می‌شه و قرار می‌گیره. چراکه دوستداران علی و اولاد علی، اگه سنگ هم از آسمون بباره آسمون بیاره و دنیا کُن‌فیکون بشه، بازهم نهایتاً جاشون توی بهشته و دشمنانشون هم جاشون تَهِ جهنّمه!

10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.