بریدهای از کتاب دلهره های خیابان وحید اثر محمدرضا مرزوقی
1402/10/21
صفحۀ 142
آقا نگاهی می اندازد:{ئی درگیری ها تومرزه حالا نیرو ها ما دارن می زنن شون} خوشحال می شوم وبه آسمان و منور هایی که حاشیه آن را روشن کرده اند نگاه می کنم. دلم می خواهد تمام عراقی هارا با بمب و موشک هایمان بکشیم تا انقدر ما را نزنند.
آقا نگاهی می اندازد:{ئی درگیری ها تومرزه حالا نیرو ها ما دارن می زنن شون} خوشحال می شوم وبه آسمان و منور هایی که حاشیه آن را روشن کرده اند نگاه می کنم. دلم می خواهد تمام عراقی هارا با بمب و موشک هایمان بکشیم تا انقدر ما را نزنند.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.