بریده‌ای از کتاب دختر آگاممنون اثر اسماعیل کاداره

بریدۀ کتاب

صفحۀ 96

ته هر گودالی ، گودال دیگری زیر پایمان دهان می‌گشود و همه با خود می‌گفتیم: آه، نه!نه دیگر ! آخر باید حدی داشته باشد، اوضاع همین حالا ام زیادی آدم را از زندگی بیزار می‌کند. اما فردای آن روز آنچه بیزار کننده و چندش آور بود ، دیگر برای همه عادی می‌شد. بدتر از این ، بعضی اذهان مردد در صدد توجیه آن بر می‌آمدند.

ته هر گودالی ، گودال دیگری زیر پایمان دهان می‌گشود و همه با خود می‌گفتیم: آه، نه!نه دیگر ! آخر باید حدی داشته باشد، اوضاع همین حالا ام زیادی آدم را از زندگی بیزار می‌کند. اما فردای آن روز آنچه بیزار کننده و چندش آور بود ، دیگر برای همه عادی می‌شد. بدتر از این ، بعضی اذهان مردد در صدد توجیه آن بر می‌آمدند.

53

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.