بریده‌ای از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم اثر نادر ابراهیمی

Fatima

Fatima

1403/5/29

بار دیگر شهری که دوست می داشتم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 93

هليا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تيرانداز به روی يک پرنده تير بيندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد انگشت بر می دارم. رقيب، يک آزمايشگر حقير بيشتر نيست. بگذار آنچه از دست رفتنی ست از دست برود. تو در قلب يک انتظار خواهی پوسيد. من اين را بارها تکرار کردم هليا !

هليا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تيرانداز به روی يک پرنده تير بيندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد انگشت بر می دارم. رقيب، يک آزمايشگر حقير بيشتر نيست. بگذار آنچه از دست رفتنی ست از دست برود. تو در قلب يک انتظار خواهی پوسيد. من اين را بارها تکرار کردم هليا !

14

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.