بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 249

پرسی هر بار که حس میکرد دوست دارد تسلیم شود،دستش را جلو میرد و دست انابث را می‌گرفت،فقط برای اینکه یادش بیاید گرمایی در این دنیا وجود دارد.!

پرسی هر بار که حس میکرد دوست دارد تسلیم شود،دستش را جلو میرد و دست انابث را می‌گرفت،فقط برای اینکه یادش بیاید گرمایی در این دنیا وجود دارد.!

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.