بریده‌ای از کتاب قاب یک رویا اثر جردن ساننبلیک

مهنا

مهنا

1403/11/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 15

اگر می‌دانستم این آخرین بازی بیسبال عمرم است، حتما از مادرم میخواستم دوربین فیلمبرداری یا چیزی مثل آن همراهش بیاورد. ولی آدم هیچ وقت این چیزها را از قبل نمی‌داند.تنها کاری که از دستت بر می‌آید این است که هربار طوری بازی کنی که انگار این آخرین بازی‌ات در لیگ جهانی است و ته دلت امیدوار باشی که اینطور نباشد.

اگر می‌دانستم این آخرین بازی بیسبال عمرم است، حتما از مادرم میخواستم دوربین فیلمبرداری یا چیزی مثل آن همراهش بیاورد. ولی آدم هیچ وقت این چیزها را از قبل نمی‌داند.تنها کاری که از دستت بر می‌آید این است که هربار طوری بازی کنی که انگار این آخرین بازی‌ات در لیگ جهانی است و ته دلت امیدوار باشی که اینطور نباشد.

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.