بریده‌ای از کتاب بندها اثر دومنیکو استارنونه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 78

با دست‌هایی لرزان سیگار پشت سیگار آتش می‌زد، نگاهش نگاه کسی بود که گیر افتاده و هیچ راه گریزی نمی‌بیند.

با دست‌هایی لرزان سیگار پشت سیگار آتش می‌زد، نگاهش نگاه کسی بود که گیر افتاده و هیچ راه گریزی نمی‌بیند.

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.