بریدهای از کتاب آدمکش کور اثر مارگارت اتوود
1404/3/31
صفحۀ 108
به دنیا آمدن لورا خیلی طولانی شد. گویا فکر میکرد شاید به این دنیا آمدن کار درستی نباشد. وقتی هم که متولد شد چند وقت مریض بود و چیزی نمانده بود که بمیرد. اینطور فکر میکنم که همچنان شک داشت که زنده بماند.
به دنیا آمدن لورا خیلی طولانی شد. گویا فکر میکرد شاید به این دنیا آمدن کار درستی نباشد. وقتی هم که متولد شد چند وقت مریض بود و چیزی نمانده بود که بمیرد. اینطور فکر میکنم که همچنان شک داشت که زنده بماند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.