بریده‌ای از کتاب زود برو، دیر برگرد! اثر فرد وارگاس

مهدیه

مهدیه

1402/12/9

بریدۀ کتاب

صفحۀ 286

دانگلار با چشم‌های خسته و تن فرسوده به زحمت از جا بلند شد و گفت: حق با شما بود. اما همه‌چی به یه تار مو بند بود. - یه تار مو خیلی بیش‌تر از اون‌که فکر می‌کنید محکمه. کافیه که آهسته و مرتب اون رو بِکِشیم.

دانگلار با چشم‌های خسته و تن فرسوده به زحمت از جا بلند شد و گفت: حق با شما بود. اما همه‌چی به یه تار مو بند بود. - یه تار مو خیلی بیش‌تر از اون‌که فکر می‌کنید محکمه. کافیه که آهسته و مرتب اون رو بِکِشیم.

37

43

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.