بریده‌ای از کتاب دختران زمستان اثر لوری هلس اندرسن

asal

asal

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 94

وقتی در مسیر تا جنگل قدم می‌زدیم، دست هم رو می‌گرفتیم و خون از نوک انگشت‌هامون چکه می‌کرد. با جادوگرها می‌رقصیدیم و هیولاها رو می‌بوسیدیم. ما خودمون رو به دختران زمستان تبدیل کردیم و وقتی تصمیم گرفت بره، برگردوندمش تو برف، چون می‌ترسیدم تنها باشم.

وقتی در مسیر تا جنگل قدم می‌زدیم، دست هم رو می‌گرفتیم و خون از نوک انگشت‌هامون چکه می‌کرد. با جادوگرها می‌رقصیدیم و هیولاها رو می‌بوسیدیم. ما خودمون رو به دختران زمستان تبدیل کردیم و وقتی تصمیم گرفت بره، برگردوندمش تو برف، چون می‌ترسیدم تنها باشم.

19

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.