بریدۀ کتاب
1402/11/24
صفحۀ 56
من ممکن است سالها باز توی این کشتی بمانم، اما از دریا چیزی نفهمم. در حالی که اینجوری، پیاده میشوم و چندسالی زندگیم را روی زمین و از راه زمین میگذرانم، یک آدم معمولی میشوم، و بعد یک روز راه میافتم، به ساحلی میرسم، حالا هر ساحلی که بود باشد، سرم را بلند میکنم، دریا را نگاه میکنم: و میبینم که دریا آنجاست و فریادش را میشنوم.
من ممکن است سالها باز توی این کشتی بمانم، اما از دریا چیزی نفهمم. در حالی که اینجوری، پیاده میشوم و چندسالی زندگیم را روی زمین و از راه زمین میگذرانم، یک آدم معمولی میشوم، و بعد یک روز راه میافتم، به ساحلی میرسم، حالا هر ساحلی که بود باشد، سرم را بلند میکنم، دریا را نگاه میکنم: و میبینم که دریا آنجاست و فریادش را میشنوم.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.