بریدهای از کتاب آنجا به دنیا آمدم، اینجا به دنیا آمدم اثر مريد برغوثي
1404/6/13
صفحۀ 41
صبح صدها کشته و زخمی بر زمین میافتند. پیراهنهای بلند و گلدوزی شدهی مادرانه بر صورت کشتهها کشیده میشود. دستهایشان بدنهای بیجان را تکان میدهد تا بلکه حداقل برای یک خداحافظی زنده شوند. دستها پیش از لبها کسانی را صدا میزنند که صدای مادر و خواهر و مادربزرگش را نمیشنوند و هیچ وقت جوابی نخواهند داد...
صبح صدها کشته و زخمی بر زمین میافتند. پیراهنهای بلند و گلدوزی شدهی مادرانه بر صورت کشتهها کشیده میشود. دستهایشان بدنهای بیجان را تکان میدهد تا بلکه حداقل برای یک خداحافظی زنده شوند. دستها پیش از لبها کسانی را صدا میزنند که صدای مادر و خواهر و مادربزرگش را نمیشنوند و هیچ وقت جوابی نخواهند داد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.