بریدۀ کتاب
1403/8/7
4.1
7
صفحۀ 21
«... اگر سواری بلد نیستی، دست کم افتادن را که بلدی؟» شستا گفت: «فکر میکردم افتادن دیگر بلدی نخواهد.» _ منظورم این است که وقتی افتادی، میتوانی بدون گریه و زاری دوباره بلند شوی و سواری کنی و دوباره بیفتی و بازهم از افتادن نترسی؟
«... اگر سواری بلد نیستی، دست کم افتادن را که بلدی؟» شستا گفت: «فکر میکردم افتادن دیگر بلدی نخواهد.» _ منظورم این است که وقتی افتادی، میتوانی بدون گریه و زاری دوباره بلند شوی و سواری کنی و دوباره بیفتی و بازهم از افتادن نترسی؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.