بریده‌ای از کتاب بندها اثر دومنیکو استارنونه

ایلای

ایلای

1404/3/29

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

آن‌قدر از من منزجر بودی که هول‌هولکی پا گذاشتی به فرار، دریغ از یک کلمه، یک نگاه، یک اشاره‌. و این طوری نابودم کردی. خودکشی، عزیز من، سندی بود بر همین نابودی. تو من را قبلش کشته بودی، نه به عنوان زنت، بلکه به عنوان آدمی که در زنده‌ترین و ناب‌ترین لحظه‌های زندگی‌اش به سر می‌برد...

آن‌قدر از من منزجر بودی که هول‌هولکی پا گذاشتی به فرار، دریغ از یک کلمه، یک نگاه، یک اشاره‌. و این طوری نابودم کردی. خودکشی، عزیز من، سندی بود بر همین نابودی. تو من را قبلش کشته بودی، نه به عنوان زنت، بلکه به عنوان آدمی که در زنده‌ترین و ناب‌ترین لحظه‌های زندگی‌اش به سر می‌برد...

6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.