بریدهای از کتاب به وقت عشق و مرگ اثر اریش ماریا رمارک
1404/3/31
صفحۀ 55
الیزابت گفت: «رندگی خوب میشه. قشنگ میشه. چه بدعادت شدیم ما. چقدر! برای همینه که هنوز کلی راه داریم که با هم بریم. چیزهایی که برای مردم دیگهی دنیا عادیه، برای ما رؤیاست. حتی این هوایی که دیگه بوی تف سوخته نمیده. با شامی که بوی گند جیرهی کوپنی نداره. مغازههایی که جنس دارند که میتونی بخری. شهرهای سالم بمبنزده. یا همین که برای حرفزدن لازم نباشه اول اطرافت رو نگاه کنی. که دیگه ترس نباشه. البته که میمونه ولی ذره ذره آب میشه و به جایی میرسیم که حتی گاهی ترسیدن مایهی دلخوشی باشه. که آدم ازش کیف هم بکنه. باورت میشه که بشه؟» پ.ن: واقعا برای من انتخاب بریدهای از این کتاب کار دشواری بوده ولی احساس کردم که این بخش میتونه حسوحال همه ما رو در این روزها بیان کنه نه فقط بخشی که با عدهای خاص همزادپنداری کنه سپاس🙏
الیزابت گفت: «رندگی خوب میشه. قشنگ میشه. چه بدعادت شدیم ما. چقدر! برای همینه که هنوز کلی راه داریم که با هم بریم. چیزهایی که برای مردم دیگهی دنیا عادیه، برای ما رؤیاست. حتی این هوایی که دیگه بوی تف سوخته نمیده. با شامی که بوی گند جیرهی کوپنی نداره. مغازههایی که جنس دارند که میتونی بخری. شهرهای سالم بمبنزده. یا همین که برای حرفزدن لازم نباشه اول اطرافت رو نگاه کنی. که دیگه ترس نباشه. البته که میمونه ولی ذره ذره آب میشه و به جایی میرسیم که حتی گاهی ترسیدن مایهی دلخوشی باشه. که آدم ازش کیف هم بکنه. باورت میشه که بشه؟» پ.ن: واقعا برای من انتخاب بریدهای از این کتاب کار دشواری بوده ولی احساس کردم که این بخش میتونه حسوحال همه ما رو در این روزها بیان کنه نه فقط بخشی که با عدهای خاص همزادپنداری کنه سپاس🙏
نظرات
1404/3/31
وای که چقدر این بخش از کتاب حال و هوای این روزهای بلاتکلیفی و ترس و دلتنگی همهمون رو بیان میکنه🥲
1
مبین محمدی
1404/3/31
0