بریده‌ای از کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

هرگاه به فکر شکوه از وزن این بار می افتاد، به یاد می آورد که به دلیل وجود همین خرقه، سرمای بامدادی را احساس نکرده است!

هرگاه به فکر شکوه از وزن این بار می افتاد، به یاد می آورد که به دلیل وجود همین خرقه، سرمای بامدادی را احساس نکرده است!

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.