بریده‌ای از کتاب پاییز آمد؛ خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی اثر گلستان جعفریان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 74

امروز که خانواده‌اش بودند؛ طلا نخریدی فردا می‌خری؟! داری بچه گول می‌زنی؟! اینطوری حد خودت را پایین آوردی.>> گفتم:<< به نظر من کسی با طلا و گران خریدن کردن بالا یا پایین نمی‌رود.>>

امروز که خانواده‌اش بودند؛ طلا نخریدی فردا می‌خری؟! داری بچه گول می‌زنی؟! اینطوری حد خودت را پایین آوردی.>> گفتم:<< به نظر من کسی با طلا و گران خریدن کردن بالا یا پایین نمی‌رود.>>

6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.